بنام خدا . تقریبا نیمه های زمستان بود وقتی درآهنی سالن را بازکردم سرمای شدیدی از بیرون به داخل مدرسه هجوم آورد ، همه در راه مشغول برف بازی بودند در وسط حیاط بودم که چشمم به یکی از دوستانم افتاد که با آقای معلم از پله ها پایین می آمدند.


پرسش مهر منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

يادداشتهاي پراکنده آموزش بورس فارکس و ارزهای دیجیتال فروشگاه جهان کالا موسسه ثبتی و حقوقی وبلاگ تعمیر لوازم خانگی وبلاگ شخصی عذرا مجیبی روزهای سبز زندگی من edithp79gr log پورتال و سایت تفریحی خبری ایرانیان معرفی کالا یاسین